واژه هوش فرهنگی برای اولین بار توسط ارلی و آنگ در سال 2003 مطرح و بهعنوان نظریۀ جدیدی در دنیای مدیریت و روانشناسی سازمانی معرفی شد. آنها هوش فرهنگی را قابلیت کارکرد و مدیریت اثربخش در زمینههای فرهنگی تعریف کردهاند.
27 آذر 1398
واژه هوش فرهنگی برای اولین بار توسط ارلی و آنگ در سال 2003 مطرح و بهعنوان نظریۀ جدیدی در دنیای مدیریت و روانشناسی سازمانی معرفی شد. آنها هوش فرهنگی را قابلیت کارکرد و مدیریت اثربخش در زمینههای فرهنگی تعریف کردهاند. هوش فرهنگی بهعنوان توانایی و قابلیت برقراري ارتباط مؤثر و کارآمد با افرادي با پیشینۀ متفاوت تعریف میشود. هوش فرهنگی میتواند بینشهایی را دربارة تواناییها و قابلیتهای افراد فراهم کند تا بتوانند از عهده موقعیتهای چند فرهنگی برآیند، در معادلات بین فرهنگی درگیر شوند و در گروههای کاري متفاوت ازنظر فرهنگی عمل کنند [1].
تمامی تعاریف ارائهشده برای هوش فرهنگی پیرامون یک موضوع اصلی قرار میگیرند و آنهم تعامل اثربخش با افرادی از فرهنگهای متفاوت است. درواقع این هوش مفهومی چندوجهی و چند بعُدی است که تمایلات انسانی در رابطه بافرهنگهای دیگر را از زوایای متفاوت مورد واکاوی و ارزیابی قرار میدهد. ارلی و موساکوفسکی (2004) عقیده دارند که هوش فرهنگی دارای سه بعُد احساسی-انگیزشی (قلب)، شناختی (سر) و رفتاری (بدن) است. همچنین توماس و اینکسون (2005) متغیر هوش فرهنگی را با سه مفهوم دانش، مهارتهای ذهنی و رفتاری شرح میدهند. آنگ و همکاران (2007) هوش فرهنگی را یک مفهوم با چهار بعُد معرفی میکنند. مدل چهاربعُدی هوش فرهنگی شامل چهار بعُد شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری است [2]. در تعریفی دیگر هوش فرهنگی نوعی از هوش تعریفشده است که ارتباط بسیار زیادي با محیط کاري متنوع دارد. توانایی فرد براي تطبیق باارزشها، سنتها و آداب و رسومی متفاوت ازآنچه درزمینۀ فرهنگی خود به آن عادت کرده و کار کردن در یک محیط متفاوت فرهنگی، معرف هوش فرهنگی است [1].
محققان حوزۀ هوش فرهنگی، بر دو موضوع کلیدی با یکدیگر توافق دارند: اول اینکه آنان هوش فرهنگی را سازهای چند بعُدی میدانند و دوم آنکه هوش فرهنگی، سازهای با سه یا چهار بعُد تعریفشده است. افرادی که هوش فرهنگی را سازهای سه بعُدی میدانند، از ابعادی شامل شناختی، انگیزشی و رفتاری نامبردهاند. گروه دیگری از دانشمندان که هوش فرهنگی را بهصورت سه بعُدی دیدهاند، عنوان میکنند که این پدیده شامل ابعاد ذهنی، انگیزشی و رفتاری است و بعُد ذهنی را شامل دو بعُد فرعی شناختی و فراشناختی ذکر کردهاند. گروهی که این مفهوم را سازهای چهار بعُدی میدانند، از ابعاد شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری نامبردهاند که با توجه به پیشینۀ این مفهوم چه در داخل و چه در خارج نگاه چهاربعدی به هوش فرهنگی از عمومیت بیشتری برخوردار است و موردقبول اندیشمندان و نظریهپردازان مختلف قرارگرفته است [3].
مراحل رشد هوش فرهنگی
جهت تکامل هوش فرهنگی لازم است مراحل زیر پشت سرنهاده شود.
مرحله اول: واکنش به محرکهای خارجي نقطه شروع تبعيت بیقیدوشرط از هنجارهاي فرهنگي خودي است. افرادي که برخورد بسيار کمي با ساير فرهنگها داشتهاند يا علاقهای به فرهنگهای ديگر ندارند، در اين مرحله جاي میگیرند.
مرحله دوم: شناخت هنجارهاي ديگر فرهنگها و تمايل به داشتن مطالب بيشتري در مورد آنها افراد در اين مرحله سعي میکنند به نحوي پيچيدگي فرهنگي محيط را درک کنند و در پي يافتن قوانين عملي باشند که راهنماي رفتارشان باشد.
مرحله سوم: همراهي با قواعد و هنجارهاي ساير فرهنگها مطلقگرایی کنار میرود و نوعي درک عميق از تنوع فرهنگي آغاز میشود. درک واکنش رفتاري مناسب در موقعیتهای فرهنگي مختلف عمیقتر میشود، ولي تجلي آن در رفتار، به تلاش بيشتري نياز دارد و هنوز رفتارها ناشيانه است. افراد در اين مرحله میدانند که در موقعیتهای فرهنگي مختلف چه بايد بکنند و چه بايد بگويند. اما اين کار به تأمل نياز دارد و رفتارهايشان غالباً طبيعي به نظر نمیرسد.
مرحله چهارم: تلفيق هنجارهاي فرهنگي متمايز در رفتارهاي جايگزين افراد هرلحظه مجموعهای از رفتارها را مدنظر دارند و بهراحتی میتوانند يکي از آنها را انتخاب کنند. آنها در برخي از فضاهاي فرهنگي متفاوت چنان راحت برخورد میکنند که گويا از همان فرهنگ هستند.
مرحله پنجم: کنش رفتاري بر مبناي شناخت دقيق شيوه تغيير فرهنگ بدون اينکه کسي متوجه شود. افرادي که از هوش فرهنگي بالايي برخوردار هستند بهسرعت متوجه تغييرات بستر فرهنگي میشوند. اين افراد بهراحتی از عهده تفاوتهای ظريف فرهنگي برمیآیند و کنشهای بين فرهنگي را خودبهخود چنان تنظيم میکنند که منجر به تبادل بهتر و پیشبینی تفاوتهای اندکبین فرهنگي شود. آنها بهطور مشهودي میدانند چه رفتاري مناسب است و چطور بايد به طرز مؤثري از اين دانش بهره گيرند [4].
واژه های مرتبط: تعریف عملیاتی هوش فرهنگی، پرسشنامه هوش فرهنگی، عناصر هوش فرهنگی، مدیریت هوش فرهنگی، تست هوش فرهنگی، چه افرادی هوش فرهنگی دارند، تست هوش فرهنگی، هوش فرهنگی در سازمان، مثال برای هوش فرهنگی، هوش فرهنگی مقاله، مفهوم هوش فرهنگی، هوش فرهنگی چیست، ابعاد هوش فرهنگی، نظریه های هوش فرهنگی، مثال برای هوش فرهنگی، هوش فرهنگی چیست، عوامل موثر بر هوش فرهنگی
منابع [1]. خیراندیش، مهدی، لطیفی جلیسه، سلیمه. (1396). مطالعه ای در زمینه فراتحلیل پژوهش های فرهنگی در سازمان، فصلنامه مطالعات میان فرهنگی، 12(31)، 41-65.
[2]. عصاره، فریده، بیگدلی، زاهد، مروتی، ذکراله، حسینی، سیده مریم. (1395). بررسی رابطۀ بین هوش فرهنگی . عملکرد شغلی کتابداران کتابخانههای عمومی استان خوزستان، فصلنامۀ تحقیقات اطلاعرسانی و کتابخانههای عمومی، 22(1)، 141-157.
[3]. اکبریان رونیزی، سعیدرضا، رمضان زاده لسبوئی، مهدی. (1394). هوش فرهنگی جامعه میزبان و توسعه گردشگری روستایی مورد شناسی: منطقه رودبار قصران (شهرستان شمیرانات)، جغرافیا و آمایش شهری-منطقه ای، 16، 201-212.
[4]. شتابان، سحر، پورموسوی، موسی، رضایی، علی اکبر. (1395). بررسی مؤلفه های تأثیر بر ارتقای هوش فرهنگی مدیران شهری مطالعه موردی (منطقه ده شهرداری تهران)، فصلنامه مطالعات مدیریت شهری، 8(26)، 57-70.